ماني به معناي بيهمتا و ماندگار است. او را ماني خواندند تا بماند و ماندگار شود. ماني در طفوليت به آيين مغتسله تربيت يافت و در ايام جواني به تحصيل علوم و حكمت و مطالعه در اديان بودايي، عيسوي، مزداپرستي و... پرداخت. او چند بار مكاشفاتي يافت و حقايق عالم بر او عرضه شد. عصر ماني در فاصلهاي ميان اسلام و مسيحيت پديد آمد. آيين ماني در مدت كوتاهي فراگير شد و پيرواني پرشور گردآورد. اين آيين تركيبي است آگاهانه از اعتقادات صابيان، بوداييان، زرتشتيان، و مسيحيان. اصول عرفاني و انساني اين آيين در گسترش آن خيلي موثر بود و آن را در شرق تا چين و در غرب تا مركز اروپا پيش برد. حاكمان ايران و روم و سرزمينهاي ديگر با مانويان از در خصومت درآمدند و دستهدسته آنها را كشتند و سرانجام محاكمۀ تفتيش اروپا آخرين گروه مانويان را در قرن سيزدهم ميلادي نابود كرد. آيين ماني به عكس كيش مزدك، كه در داخل كشور رشد گستردهاي داشت، در خارج از ايران بسيار گسترش يافت. ماني پيامبر بر اين باور بود كه حكمت او خلاقه و چكيدۀ همۀ حكمتهاي اديان پيشين است.