دختري با نام "پرستو" به درخواست پسري با نام "فرشاد" كه از مدتها قبل دلباختۀ او بوده، تصميم ميگيرد نامهاي براي او بنويسد. پرستو مردد است و نميداند چگونه و از كجا شروع به نوشتن نامه كند، اما در نهايت تصميم خود را گرفته و ماجراي زندگي خود را از ابتدا براي فرشاد مينويسد. پدر او اهل قزوين بوده و در سفري به اهواز با مادر پرستو آشنا ميشود و ازدواج ميكند و پس از آن به اصفهان، زادگاه اصلي مادر پرستو، رفته و در آنجا زندگي ميكنند. پرستو در اصفهان بزرگ ميشود و به مدرسه ميرود، ديپلم ميگيرد و با معلم خصوصي خود با نام "بهروز" ازدواج ميكند. ثمرۀ اين ازدواج دو دختر با نام "مريم" و "مينا" است. او براي فرشاد مينويسد كه در ابتدا هيچ علاقهاي به بهروز نداشته است اما بعد از ازدواج كمكم به او علاقهمند ميشود، اما مدتهاست كه بهروز را در سانحهاي از دست داده و اكنون تمام دلخوشي او دو دخترش هستند. او همچنين از آرزوها و علاقههاي خود ميگويد اما همچنان مردد است؛ اين بار، به اين دليل كه نميداند اين نامه را به فرشاد بدهد يا نه. داستان مذكور تحت عنوان "اين هم زندگي من" يكي از چندين داستان كوتاه كتاب حاضر است. عناوين ديگر داستانها عبارتاند از: سعي كردم ؛ نشد، الياس، نوشتن هم كاري ازش ساخته نيست، خرناسههاي آتش و خميازههاي دود (1)، خرناسههاي آتش و خميازههاي دود (2)، خواب، شببوها و غروب، و آن درۀ مهآلود.