fiogf49gjkf0d
جرمشناسي به منزلهي يك رشته با دغدغهاي اساسي يعني جرم مورد توجه قرار ميگيرد. اين مساله به معناي ويژگي چند رشتهاي بودن به جاي تكرشتهاي بودن جرمشناسي است. در نتيجه، به منظور گويا كردن نظريات جرمشناسان فهم ابزارهاي مفهومي به كار گرفته شده توسط آنان حايز اهميت است. به همين دليل است كه جرمشناسان اغلب با يكديگر توافق ندارند. به رغم وجود اين عدم توافق، ميتوان به وجود نوعي اجماع در خصوص برخي ويژگيهاي سازندهي جرم اشاره نمود؛ اگرچه ميزان توافق بر روي چگونگي "حل مساله، بسيار كمتر است، با وجود اين جرمشناسان از نظر تاريخي (و هم در زمان حاضر) در پي عرضهي اشكالي از ورود در عرصهي فرآيند سياستگذاري هستند. ويژگيهاي ياد شده از جرمشناس گاه با انديشهي رايج (عاميانه) در خصوص جرم همنوا ميشود و گاه با آن به چالش برميخيزد. اين تنشها، چالشي دايمي براي يك رشته محسوب ميشود. بنابراين جرمشناسي در سطح اجتماعي است كه ميتواند به بهترين شكل، پاسخي براي مسالهي جرم بيابد. نگارنده در مجموعهي حاضر به بررسي رشتهي جرمشناسي در ارتباط با مسالهي پيشگيري و كاهش جرم ميپردازد. و ضعفهاي ذاتي بنيانهاي اين رشته را ميكاود. بر اين اساس پارهاي از موضوعات كتاب عبارتاند از: شناخت برخي ويژگيهاي كليدي جرمشناسي، ديدگاههايي در نظريهي جرمشناسي، شناخت واقعگرايي راست، تعيين جنسيت بزهكار، جرم، سياست و رفاه، و بزهديدگي مجرمانه.