fiogf49gjkf0d
اسکاروایلد (1900ـ1854م) را غالباً به واسطهی آثاری داستانی نظیر رمان «تصویر دوریان گری» یا نمایش نامهی «اهمیت ارنست زنان بودن» و هم چنین زندگی جنجالیاش میشناسند. با این حال، نوشتههای تئوریک وی جنبهای دیگر از خلاقیت و هوش و جسارت خاص او و لحن تیز و شوخ و برندهاش را به نمایش میگذارند. کتاب حاضر در برگیرندهی مقالهای از او دربارهی رابطهی میان هنر و نظام سوسیالیستی با فردگرایی است. به اعتقاد وی، سوسیالیسم با تبدیل مالکیت خصوصی به ثروت عمومی و جایگزین کردن همیاری با رقابت، جامعه را به وضع مطلوب یک ارگانیسم سالم باز میگرداند و رفاه مادی تک تک اعضای آن را تضمین میکند. در واقع زندگی را بر پایهی صحیح خود قرار میدهد و محیطی مناسب برایش فراهم میکند. اما برای آن که زندگی به نهایت کمال برسد به چیزی بیش از این نیاز است: فردگرایی. هر انسانی باید خودش باشد و هنر غلیظترین صورت فرد گرایی است که جهان شناخته است. هم چنین در کتاب دو مقالهی دیگر از وایلد دربارهی اصلاح زندانها مندرج است که براساس تجربهی شخصی وی از دو سال حبس است. مقالات حاضر علیرغم گذشت زمان هنوز تازگی خود را حفظ کردهاند و با مباحث پسامدرن مطرح در حیطهی مطالعات فرهنگی و به ویژه نظریات فوکو همخوانی عجیبی دارند.