fiogf49gjkf0d
در گذشته تعاریف دانشمندان از موضوع علم فقط شامل علوم حقيقي در برابر علوم اعتباري بود، زيرا فقط در اين علوم است كه موضوع علم، واجد اعراض ذاتي است و در علوم اعتباري كه از قضاياي اعتباري شكل يافته است، محمول قضيه از اعراض ذاتي موضوع قضيه نيست تا بتوان آن را از اعراض ذاتي موضوع علم نيز به شمار آورد و هم از اين روست كه تعريف موضوع علم بر علوم اعتباري صدق نميكند، اما پرسش كتاب حاضر اين است كه آيا با اين فرض كه تعريف موضوع علم فقط بر موضوعات علوم حقيقي صدق ميكند ميتوان نياز به وجود موضوع را از علوم اعتباري نفي كرد؛ به اين معنا كه وجود موضوع را فقط براي علوم حقيقي لازم دانست و يكپارچگي و وحدت مسائل علوم اعتباري را معلول اغراض آن علوم دانست و تمايز را هم به سبب همان اغراض معرفي كرد. تحقيق مذكور حاوي اين نتيجه است كه وجود موضوع براي همه علوم اعم از حقيقي و اعتباري لازم است و براي هر علمي موضوعي لازم است كه هم سبب يكپارچگي مسائل آن علم ميشود و هم آن را از ساير علوم ممتاز و جدا ميسازد.