fiogf49gjkf0d
كودكان، طي فرايند رشد رويدادهاي بسياري را تجربه ميكنند كه بر شخصيت و رفتار آنها تاثيرگذار است. از جملهي اين رويدادها مسالهي كودكآزاري است. كودك به دليل شرايط جسماني و سني خاص، بيش از ساير افراد در معرض خطر تجربههاي ضربهزا و آزارديدگي قرار ميگيرد. بنا بر تعريف سازمان بهداشت جهاني (WHO) كودك آزاري و بدرفتاري با كودك، شامل بدرفتاري جسمي، عاطفي، جنسي، بيتوجهي يا غفلت، بهرهكشي اقتصادي يا انواع بهرهكشي به وسيلهي كساني است كه در مقام مسئوليت، اعتماد يا قدرت نسبت به كودك قرار دارند. كودكآزاري را از دو ديدگاه ميتوان بررسي كرد. نخست از ديدگاه رابطهي يك متغير با كودكآزاري كه عواملي مانند فقر اقتصادي و فرهنگي، اعتياد، بيكاري، طلاق و... را در بروز آن دخيل دانستهاند. ديدگاه دوم به صورت همهجانبه و كلانن همآزارگر و همآزار شده را قرباني ميداند. در كتاب حاضر، سعي شده است ديدگاه دوم غالب باشد و مورد ظلم واقع شدن هر دو، به يك نسبت فرض گردد. از اين ديدگاه است كه ميتوان هم قرباني و هم آزارگر را تحت درمان و حمايت قرار داد و عوامل زمينهساز را مهار كرد.