fiogf49gjkf0d
روشنگري در سادهترين معناي آن عبارت است از خلق نظام تازهاي از افكار دربارهي انسان، جامعه و طبيعت. اين روند، نگرشهاي موجود را كه در جهانبيني سنتي ريشه داشتند و تحت سلطهي مسيحيت بودند به چالش كشيد. عرصهي اصلي چالش روشنفكران روشنگري با روحانيت ـ گروه اصلي حامي نگرشهاي موجود در جهان ـ ، ديدگاههاي سنتي دربارهي طبيعت، انسان و جامعه بود كه اقتدار كليسا و انحصار رسانههاي زمان از سوي كليسا آنها را تداوم ميبخشيد. روشنگري يكي از مبداهاي جامعهشناسي مدرن است. درونمايههاي مركزي روشنگري، ورود تفكر مدرن به عرصهي جامعه و قلمروي امر اجتماعي را رقم زد. نكتهي ديگري كه شايد به همين اندازه اهميت داشته باشد اين است كه روشنگري حاكي از ظهور روشنفكر سكولار در جامعهي غربي بود؛ فردي كه نقش او پيوند تنگاتنگي با تجزيه و تحليل و نقد جامعه دارد. نگارنده در كتاب حاضر كوشيده است تا به بررسي انتقادي ظهور جامعهشناسي و علوم اجتماعي به طور كلي ـ همچون شكل متمايزي از انديشيدن در باب جامعهي مدرن ـ بپردازد. محورهاي اصلي مباحث كتاب بدينقرار است: تحليلي بر مفاهيم اصلي نوشتهها و نويسندگان روشنگر؛ محوريت امر اجتماعي در انديشهي روشنگري؛ تحليلي از مفاهيم اساسي جامعهشناسي روشنگري و علم اجتماعي؛ اهميت روشنگري در خصوص انديشهي انسان دربارهي جامعه به واسطهي كاربرد عقل، تجربه و آزمون.