fiogf49gjkf0d
دولت در نخستين نگاه، قدرت حاكم بر يك ملت و سرزمين معين است و در اين معنا از قدرتهاي كوچك و غيرحاكمي كه حوزهي عملشان محدود به زندگي انسان است، مانند قدرت خانوادگي يا قدرت مذهبي، متمايز و قدرتي منحصرا سياسي است. بنابراين درك معناي دولت، مستلزم توضيح مفهوم سياست است. در واقع دولت، مسئول اعمال خشونت مشروع بوده و نيز مسئوليت امور امنيتي، قانونگذاري، اجرايي و قضايي را برعهده دارد، اما هميشه به آزادي افراد احترام نميگذارد و گاهي عليه منافع همگاني اقدام ميكند. دولت همچون بتي مقدس همستوده است و هم منفور. گروهي آن را مظهر جنبهي الهي انسان ميدانند و همچون درمان هر بدي و عيبي آن را گرامي ميدارند. در نظر گروهي ديگر دولت با در اختيار داشتن ارادهها وسيلهي سركوب است و بايد به عنوان مسئول اصلي بردگي و بينوايي انسان با آن مبارزه كرد. دولت با داوريهاي تندي كه برميانگيزد مفهومي متناقض مينمايد. كتاب حاضر به مفهوم دولت از ديدگاه انديشمندان غربي اختصاص يافته است. اين افراد عبارتاند از: آرنت؛ ارسطو؛ بوكانان؛ انگلس؛ هايك؛ هگل؛ هابز؛ لاك؛ ميل؛ منتسكيو؛ نيچه؛ نوزيك؛ افلاطون؛ پوپر؛ راولز؛ روتبارد؛ روسو؛ اشميت؛ توكويل؛ وبر؛ و ويل.