fiogf49gjkf0d
اگر بتوان ساختمان ادبيات فارسي را از بعد از اسلام تا به حال به بنايي تشبيه كرد که چهارده طبقه دارد مشاهده ميشود كه بعضي از طبقات آن محكم و استوار و داراي رونق و برخي ضعيف است و خرابي به آن راه يافته است، اما روي همرفته چون اساس و شالودهي اين ساختمان از ديرباز محكم بوده است، قرنها و گذشت اعصار و طوفان حوادث و اتفاقات ناگوار چون حملهي اعراب و مغول نتوانسته است آن را از جاي بركند. تحقيق در باب تحول ادبيات فارسي و كيفيت نظم و نثر در يكي از دورهها مستلزم دقت در چگونگي آن در ديگر قرنها است. نگارنده در كتاب حاضر به بررسي كيفيت نثر فارسي در دورهي مغول، 616-713 هـ ق، پرداخته است. وي نخست مقدمهاي تاريخي دربارهي حملهي مغول و آثار آن در ادبيات فارسي و سپس مقدمهي ديگري در تحقيق و چگونگي نثر فارسي در دورهي پيشين آورده است. آنگاه نثر دورهي مغول را نقد كرده است. در اين دوره بعضي از نويسندگان به منظور مطالعهي نثر فارسي در دورهي قبل دچار تكلف شدهاند و از لغات عربي بسيار زياد استفاده كرده و برخي صنايع چون جناس و سجع و ... را به كار بردهاند. مانند نفثه المصدور تاليف نورالدين محمد منشي نسوي درمقابل، برخي ديگر از آثار، نثري روان و ساده دارند مانند تاريخ گزيده اثر حمدالله مستوفي.