fiogf49gjkf0d
فلسفهي ملاصدرا تنها فلسفهي پويشي در فلسفهي اسلامي است و به همين دليل ميتوان او را فيلسوف دگرگونيها و حركتهاي جوهري ناميد. مباني فلسفهي پويشي ملاصدرا را ميتوان به اجمال چنين گفت: اصالت وجود (عيني و واقعي)؛ وحدت وجود (سنخي و شخصي)؛ تشكيك در مراتب وجود؛ قاعدهي بسيط الحقيقه كل الاشياء؛ حركت اشتدادي و حركت جوهري؛ و نظريهي زمان ـ مكان. "وايتهد"، فيلسوف و رياضيدان و منطقدان بريتانيايي است كه تلاشهاي برجستهاي براي فراهم ساختن نظام فيزيكي مبتني بر جهانشناسي علمي به انجام رسانده است. چهار موضوع فلسفي وايتهد عبارتاند از: نظريهي پويش خلاق؛ تئوري موجودات واقعي، تئوري دريافتها؛ و تلفيق دوگانگي سوژه و ابژه. در بررسي كلي وجوه مشترك نظريههاي شناخت وايتهد و ملاصدرا به نتايجي از اين دست ميتوان دست يافت: از نظر ملاصدرا ادراك و علم به معناي واحدند و ادراكات به ادراكات ـــ تخيلي و احساسي اطلاق ميگردد. وايتهد نيز علم و ادراك را يكي دانسته؛ بنابر پويشي بودن و سيلاني بودن پديدههاي مادي، معلوم واقعي نميتواند عين پديدههاي مادي باشد. بنابراين هر دو فيلسوف در مساله شناخت، وحدت را شرط هر نوع ادراك ميدانند و بر اساس ساختارهاي فلسفي خويش به شيوههاي مختلف به خلاقيت ذهن در توليد كثرات و تكثير وحدات تاكيد دارند؛ هيچ پديدهي واقعي در مقايسه با پديدههاي ديگر از تجربيات يكسان و همانند برخوردار نيست (وايتهد) و افاضهي فيض از جانب حق نيز تكراري نيست و در هر لحظه شاني و فيضي خاص در جهان متجلي ميگردد (ملاصدرا) و... نويسنده در اين كتاب كوشيده تا فلسفهي پويشي ملاصدرا و وايتهد را تنها در دو مقولهي هستيشناسي و شناختشناسي بررسي كند، تشابهات و تفاوتهاي آنها را نشان دهد و به گونهاي تطبيقي موضوعات فلسفهي آن دو را تحليل نمايد.