fiogf49gjkf0d
"آشوك" و "آشيما گنگلي" به دنبال ازدواجي از پيش تعيين شده به كمبريج ـ در ايالت ماساچوست آمريكا ـ مهاجرت ميكنند. در كمبريج آشوك نهايت تلاشش را ميكند تا خود را با شرايط جديد وفق دهد، در حالي كه همسرش در حسرت بازگشت به وطن است. آن دو با به دنيا آمدن پسرشان "گوگون" و مسالهي حساس نامگذاري او متوجه ميشوند كه چگونه در دنياي جديد، اميدهايشان مبني بر احترام به سنتهاي ديرين برباد ميرود. در ادامهي داستان، افت و خيزهاي گوگول در گذر از مسير اولين نسل زادهي غربت به تصوير كشيده ميشود كه سراسر مملو از وابستگيهاي پرتنش، بيراهههاي دلهرهآور و روابط عاشقانهي بيسرانجام است. "همنام"، قصهي نسلهاي مهاجر است. قصهي برخورد فرهنگها و سردرگمي رابطههاست. نويسنده در اين رمان، زندگي خانوادهي گنگلي را از روابط سنتيشان در كلكته تا استحالهي تدريجيشان در فرهنگ آمريكايي به تصوير ميكشد.