fiogf49gjkf0d
در دهههاي اخير، تبديل آمريكا به يك قدرت اقتصادي و تعبير الگوهاي قدرت در سيستم بينالملل، اين فرصت را براي آمريكا فراهم كرد كه حضور در صحنهي جهاني را در راستاي بهبود توانمنديهاي داخلي و ايفاي نقشي تعيينكننده در حيات دادن به كيفيت مطلوب و مورد نظر تعاملات بينالمللي، مناسب و پرمنفعت بيابد. بدينگونه استراتژيهاي قبلي آمريكا عوض شده و استراتژي بينالمللگرايي مبناي تعيين اهداف در صحنهي سياست خارجي آن قرار گرفت. نگارنده در كتاب حاضر نخست مباني تئوريك استراتژي كلان آمريكا و بسترسازي، بنيانها، منافع و خطرهاي اين استراتژي را بيان ميكند. سپس به تغيير استراتژي از حالتي تدافعي به تهاجمي اشاره كرده و آنگاه نظام بينالمللي، منافع ملي و استراتژي كلان آمريكا را در شرايط كنوني بررسي ميكند. وي در ادامه به استراتژي بينالمللگرا و عدم توازن در اين حالت ميپردازد و نقش، جايگاه و عملكردهاي سازمان ملل در استراتژي كلان آمريكا را ارزيابي ميكند. در بخش پاياني نيز استراتژي و سياست خارجي آمريكا را در عصر بينالمللگرايي اين كشور مطرح ميسازد.