fiogf49gjkf0d
"آفاق" پس از رد كردن خواستگاران بسيار، سرانجام با "مسعود" ازدواج كرده و راهي تهران ميشود. پس از مدتها آنها صاحب فرزنداني با نام "رضا" و "گلناز" ميشوند. اما پس از چندي مسعود فوت كرده و مرگ وي مشكلاتي را بر سر راه آفاق ميگذارد. بدينترتيب آفاق براي تامين معاش خانواده، با خياطي كردن براي ديگران روزگار ميگذراند. تا اين كه گلناز و رضا به سن ازدواج ميرسند. گلناز در يك مهماني با شاهين آشنا شده و پس از كشمكشهاي بسيار زندگي مشتركي را با وي آغاز ميكند. رضا نيز دلباختهي شادي (خواهر شاهين) شده، اما با مخالفت پدر شادي مواجه ميشود. اما او نيز پس از كسب موافقت پدر شادي زندگي مشترك خويش را با شادي آغاز ميكند.