نگارنده در اين كتاب با مروري بر اشعار فروغ فرخزاد به اهميت اسطوره و نماد و نقش بنيادين صورتهاي ازلي در زندگي انسان ميپردازد. مضمون مشترك در ميان يادداشتهاي مختلف كتاب، پرسش از مفهوم اسطوره و رابطهي آن با انسان و حيات دروني اوست. اسطوره مبين نوعي جهانبيني و نحوهي حضور در عالم است؛ عالم كشف و شهود و تخيل. نويسنده معتقد است هر آفرينش شاعرانه، همانند آييني اساطيري، نقب به ساحتي ديگر ميزند، از زمان كرانهمند تاريخي برميگذرد و نگاه به فراسوي دنياي محسوسات ميافكند. در بسياري از اشعار فروع فرخزاد صحبت از جايي ديگر است، از "جهان شكفتنها و رستنهاي ابدي"، "از زميني كه ز كشتي ديگر بارور است". در ادبيات معاصر ايران در اشعار فروغ فرخزاد بيش از هر اثر ديگر، شاهد ظهور وحضور صورت ازلي بزرگ بانو يا اصل مادينهي روان هستيم. در اشعار فروغ، بزرگ بانوي هستي در جلوههاي اساطيري چون زمين مادر، ظلمت جاودان، ايزد ماه، و تمامي طبيعت وجهان راز و عشق و تخيل متجلي ميشود. نويسنده در بخشي از كتاب به بررسي سير و سلوك دروني فروغ "از اسارت تا پرواز" و شناخت نمادها و مفاهيم اسطورهاي و تجلي صورت ازلي بزرگ مادر هستي در اشعار وي ميپردازد. اين بررسي ازديدگاه روانكاوي تحليل يونگ صورت گرفته است. نويسنده، مجموع اشعار فروغ را در ارتباط با سير تحول و دگرگوني دنياي دروني، جهانبيني شاعرانه و با شناخت مفاهيم نمادين و اساطيري آنها در سه موضوع دستهبندي ميكند: 1) دنياي غريزه 2) سفر به اعماق درون و ژرفناي روان ناآگاه جمعي و 3) برخاستن از درون تاريك زمين و پرواز به سوي آسمان روشن.