fiogf49gjkf0d
روانشناسي اجتماعي در حدفاصل روانشناسي و جامعهشناسي قرار دارد. اين علم به توصيف و تبيين تكوين و تغيير خود در تعامل با ديگران ميپردازد و كيفيت استمرار مناسبات آنان را پي ميگيرد. از اينرو مطالعهي پديدههايي نظير شخصيت و رفتار و كنش و گرايش و گروه و فرهنگ، سرلوحهي كار روانشناسي اجتماعي واقع ميشود. در اين ميان، يكي از مسائل عمدهي روانشناسي اجتماعي اين است كه دريابد چگونه تمايلات خودپرستانهي آدمي در جريان جامعهپذيري به تمايلاتي نوعدوستانه مبدل ميگردد. در اينجا اولا بايد مشخص كرد ذهنيت تعيينكنندهي روابط اجتماعي انسان، شامل چه عناصري است و ثانيا روابط اجتماعي انسان چگونه روي اين ذهنيت اثر كرده و تمايلات آن را جهت ميبخشد. بر اين اساس نگارنده پس از تاملي گذرا در طبع و غريزه، در رفتار و تكانههاي زيستي و انگيزشهاي اجتماعي، به بررسي نقش و پايگاه اجتماعي ميپردازد. در اين راستا مشخص ميگردد كه انطباق با مواضع اجتماعي است كه ساخت نقشينهي اجتماعي را رقم ميزند. اين ساخت قاعدتا متاثر از همان جامعهپذيري است كه عمدتا از طريق نقشآفريني حاصل ميآيد. در اين صورت فرد، ميتواند شخصيتي به دست آورد كه از ادراك و عاطفه مشحون است و شناختهايش را سرشار از سازگاري و ناسازگاري ميكند. همينامر نيز ميتواند مبناي تكوين گرايشهاي خود او گردد. به علاوه همين گرايشها قادرند جاذبه و دافعهي شخصيتي نيز به وجود آورند.