نويسنده، در كتاب حاضر به دو زبان فارسي و انگليسي به بررسي افكار و انديشههاي دو شخصيت كلاسيك و معاصر، يعني مولوي و شريعتي پرداخته است. وي در مقالهاي در باب شريعتي با عنوان "شريعتي و ايدئولوژيي اسلامي"، سعي دارد به اين مطلب اشاره كند كه يكي از اهداف شريعتي اين بود كه ايدئولوژي اسلامي را به صورت شفاف و با همان پاكي اوليهاش بيان كند، آن را بشناساند و بار ديگر آن را به ميان مردم و تودهي مردم بكشاند. در باب مولوي نيز نويسنده سعي ميكند بين انديشههاي اين دو شخصيت مقايسهاي صورت دهد. در اين راستا وي بر آن است كه ديد مرحوم شريعتي همواره بر ظلمستيزي است و از اينرو عشق زاهدانه را نميپسندد ولي در نزد مولانا، اين مبارزه با نفس است كه اثر و بهاي بيشتري دارد.