اين كتاب داستاني تاريخي در خصوص لشكركشي اسكندر مقدوني به ايران (331 ق. م) و پايان يافتن عمر دولت هخامنشي است. نويسنده به تاثير فرهنگ و تمدن ايراني بر اسكندر اشاره ميكند و معتقد است در واقع اين ايران بود كه با فرهنگ خود اسكندر را تسخير كرد. نويسنده فرهنگ هلني را، كه اسكندر در پي ايجاد آن بود، تركيبي از فرهنگ ايراني و يوناني ميداند كه بعدها منبع الهام امپراتوريهاي روم غربي و بيزانس (روم شرقي) قرار گرفت. مطالب كتاب از دوران نوجواني و جواني اسكندر آغاز و پس از ذكر رخدادهاي زندگي او، با مرگ او در بينالنهرين و جنگهاي جانشيني ميان سردارانش به پايان ميرسد.