نويسنده در كتاب حاضر ميكوشد، معضلي را كه ايران و جامعهي ايران در مسير مدنيت و مدرنيت با آن مواجه است بررسي كند و در اين راه، سعي در كپيبرداري از روش غربي ندارد، بلكه با توجه به شاخصههاي تاريخي و تمدني ايراني، تلاش خود را براي عرضهي راهبردي جديد نشان ميدهد. در واقع به عقيدهي نويسنده، كاربرد دستآوردهاي مثبت مدنيت و مدرنيسم تنها در پرتوي ارزشهاي ملي و سنتي، امكانپذير است. بر طبق اين ديدگاه، كتاب به بخشهاي مختلفي تقسيم شده است كه مباحثي چون در تكاپوي مدنيت، ويژگيهاي جامعهي مدني، دشواري گذر به جامعهي مدني و... را دربرميگيرد. نويسنده در بخشي از كتاب و در باب اتكا به خشونت درنظامهاي سياسي ايراني به اين مطلب اشاره ميكند كه نظام سياسي بوجود آمده در اين مملك از ويژگيهاي خاصي برخوردار بوده است، چرا كه هميشه افرادي سفاك در كمين قدرت بودهاند.