نويسنده در اين كتاب بر اساس اصول علمي و مباني تحقيق به تاريخچهي علم كلام عقلي ميپردازد. ذكر عوامل و اسباب بروز اختلاف عقايد و آراء، ازدياد فتاوي، ميل به بدعتها و بالاخره ظهور علم كلام از جمله مسائلي است كه مورد توجه نويسنده بوده است. يكي از مهمترين مسائلي كه در كتاب به بحث گذاشته شده مسالهي قضا و قدر و عوامل پديد آمدن آن است. اما مقصود اصلي كتاب، علم كلام عقلي است كه به طور مفصل توسط نويسنده تشريح شده است. نويسنده در ابتدا در باب علل پيدايش و تاريخ ظهور كلام، همچنين وجه تسميهي آن بحث ميكند، سپس درباره مخالفتهاي شديدي كه فقها و محدثين يا علماي ظاهر نسبت به آن اظهار داشتهاند، توضيحات مفصلي ميدهد. پس از اين وارد سده چهارم هجري شده و از متكلمين آن قرن به اختصار سخن ميگويد. نويسنده، سدهي پنجم هجري، يعني پس از زوال عباسيان و روي كار آمدن تركان و ديلمان را سدهي انحطاط و زوال علم كلام ميداند. در دور دوم علم كلام (اشاعره) كه شاخص آن غزالي است با شرح احوال و افكار امام ابوالحسن اشعري آغاز ميشود. سپس انديشههاي غزالي، رازي و آمدي بررسي ميشود. نويسنده پس از ذكر مسائل كلامي مربوط به اشاعره، به فرقهي ماتريديه و فلسفهي امام ماتريدي اشاره ميكند. دور سوم علم كلام نيز داراي نمايندگاني است كه نويسنده آراي برجستهترين آنها يعني ابن رشد، ابن تميه و شاه وليالله را ارزيابي ميكند. در بخش ديگر كتاب افكار آن دسته از حكماي اسلامي تحليل ميشود كه در اثبات مسائل مذهبي بر اصول فلسفه و تطبيق شريعت با منطق و حكمت مقامي تكيه دارند. كساني چون ابونصر فارابي، ابن سينا، ابن مسكويه، و شيخ اشراق در اين دسته قرار ميگيرند. مطالب بخش پاياني كتاب، نظري اجمالي است در علم كلام كه به ارتباط يا عدم ارتباط علم كلام با تفكر يوناني و ويژگيهاي علم كلام در زمانهي نويسنده اختصاص دارد.