اين فيلمنامه، حكايت انسانهاي خودباخته است؛ آنها كه ديري نيست غبار هويتباختگي بر رخسارشان نشسته و تنها به يك تلنگر محتاجاند؛ داستان پديداري يك عشق و فرجام تراژيك و دور از باور آن... كتاب، حكايت عشق دو جوان به نام "سوزان" و "داريوش" به يكديگر است كه در نهايت با كشته شدن داريوش در يك درگيري، نافرجام ميماند.