نويسنده كتاب نكاتي را دربارهي عشق و بهبود روابط با ديگران مطرح ميسازد. او با تقسيم بندي اشخاص به 9 تيپ شخصيتي (جلب توجهكننده، احساسگرا، منكر احساسات، شكاك، ديوانهي كار كمالگرا، خيالپرداز، كنترلگرا، و دوستدار شادي ديگران) و شرح ويژگيهاي هر دسته سعي دارد نوع ويژهي ارتباط با شخصيتهاي هر دسته را نشان دهد. نويسنده به اين نتيجه ميرسد كه افراد با شناخت از شخصيت خود و ديگران، ميتوانند با آنها رابطهي مناسبي برقرار سازند. افراد تمام دستههاي شخصيتي، رنج كشيدهاند. همهي ما درد زخمي را بر وجود خود حس ميكنيم و در تلاشيم كه خود ار بهبود بخشيم. بسياري از صفات مقابل كه باعث آزردن ما ميشود بهترين فرصت براي رشد شخصيتي ماست. ما نيازمند برقراري رابطه با ديگرانيم و ميتوانيم با اين كار چشمان خود را به سوي زيباييها بگشاييم، تغيير كنيم، مبارزه كنيم، رشد كنيم، به تعادل برسيم و بالاتر از همه، عاشق شويم.