هفتادمين شماره از مجموعهي "از ايران چه ميدانم؟" به بررسي وضعيت نهاد آموزش و پرورش از ديرباز تا انقلاب اسلامي اختصاص يافته و اين مطالب را شامل ميشود: ريشههاي كهن آموزش و پرورش در سرزمينهاي ايران پيشين، نهادهاي آموزشي در عصر باستان، نظام مكتبخانه (نهاد آموزش كودكان و نوجوانان در ايران پس از اسلام)، مدرسه نهاد عالي آموزشي، دولتي شدن نهاد آموزش و پرورش، مدارس جديد در دورهي قاجاريه، نهادهاي آموزشي در عصر مشروطيت، آموزش و پرورش در دوران پهلوي اول، و آموزش و پرورش ايران از جنگ جهاني دوم تا انقلاب اسلامي. بر اين اساس آموزش و پرورش از عصر مادها آغاز شد. در ايران باستان آموزش و پرورش به آمادهسازي كوكان و نوجوانان در مسير راستي و درستي، دادگري و خويشتنداري، پرهيزگاري، دليري و فرمانبرداري، سپاسگزاري و داد و دهش از روي دانش اختصاص يافت. تا اين كه در دورهي آغازين ورود اسلام به ايران، نخستين مكتبخانه پديد آمد و به مرور تنوع فرهنگي و اجتماعي در نهاد آموزش و پرورش ايجاد گرديد. اما اندك اندك مكتبخانهها و مدارس نيز دچار هرج و مرج شد و از سوي ديگر ايرانيان با فرهنگ و تمدن غرب آشنايي يافتند و براي نخستين بار، دولت مسئوليت رسمي در امر آموزش و پرورش را بر عهده گرفت و دارالفنون و مدرسههاي جديد در سطوح عالي و ابتدايي، اين نهاد را در مسير نوين قرار داد. اما در دورهي پهلوي بودجهي نسبتا زيادتري نسبت به گذشته، در اختيار وزارتخانههاي آموزش و پرورش، علوم و آموزش عالي، و فرهنگ و هنر قرار گرفت و در زمينههاي گوناگون تحولاتي پديد آمد. پارهاي از معايب نظام آموزشي گذشته را ميتوان چنين برشمرد: در نظر نگرفتن ذوق و استعداد و نقصان در امر راهنمايي، اشكالات علمي و محتوايي در كتابهاي درسي، و ناهماهنگي در نحوهي پراكندگي دانشآموزان در مدارس گوناگون به ويژه در شهرهاي كوچك و بزرگ.