اين كتاب، مجموعهاي است گردآمده از مقالههاي ادبي تروتستكي ـ از نظريهپردازان برجستهي ماركسيسم در قرن بيستم، همچنين گزيدهاي از كتاب بحثانگيز "ادبيات و انقلاب"، و دو سخنراني از وي. برخي از اين مقالات عبارتاند از: طبقه و هنر، از فرهنگ و سوسياليسم، عينيت تاريخي و حقيقت هنري، فرهنگ و بوروكراسي شورايي، هنر و سياست در زمانهي ما، استقلال هنرمند، نامه به آندره برتون، در مرگ تولستوي، به ياد سرگئي يسنين، چرچيل زندگينامهنويس و تاريخنگار، فونتاماراي سيلونه، ماكسيم گوركي، و پاشنهي آهنين جك لندن. گفتني است "تروتستكي"، نقش سنت را در ادبيات ناديده نميگيرد بلكه مانند ليوت بر آن تاكيد ميورزد. او همچنين بر آن است كه استمرار تاريخ ادبي، ديالكتيك است و از شماري واكنشها كه هريك به سنتي وابستهاند، اما همزمان در پي گسستن از آناند برخود ميبالد. او معتقد است كه پيشرفت فرم ادبي مانند خود اثر ادبي، تا حدي استقلال دارد. همچنين وي خلاف بسياري از ماركسيستها ادعا نميكند كه ماركسيسم، توصيف علمي كامل از اثر ادبي به دست ميدهد. به تصريح مترجم به "تروتستكي در دفاع از كتاب تاريخ انقلاب روسيهي خود نيز به حقيقت هنري اشاره كرده است و بر آن است كه هنرمند براي دستيابي به آن بايد نسبت به ديدگاه خود صادق باشد. او به رغم دوستي گوركي با بوروكراسي شوروي، به او به عنوان انساني خارقالعاده احترام ميگذارد. سوگنامههاي او براي "ماياكوفسكي" و "يسنين"، گرم و اثرگذار است و به رغم ستايش فراوانش از پاشنهي آهنين جك لندن، به محدوديتهاي هنري اثر نيز اشاره ميكند. تروتسكي در بررسي ريشههاي اجتماعي هنر تولستوي دريافت كه خاستگاه آن مهانسالاري است، اما روح هنر تولستوي در استعداد بيهمتايش در عصيان اخلاقي، جسارت و صميميت او نهفته است. نام تروتستكي ملازم با انقلاب است. او بيش و پيش از هرچيز انقلابي بود و انديشه و نظريهپردازياش در خدمت آن".