نويسنده در آغاز دربارهي بزهكاري و علل آن تصريح ميكند: "بايد انسان و نيازها و محيط زيست و عواملي كه او را دستخوش ناملايمات و انحرافات و عصيانگري ميسازد، شناخته شود. بايد بزهكار را با تمام وجود دريابيم و او را در متن جامعه بررسي كنيم، پديدهي مجرمانهاش را متاثر از جامعه و ثمرهي بروز اختلال در نظام اجتماعي بشناسيم. بايد وقايع و اوضاع و احوال كليهي عواملي كه اصل و مبناي لغزش و سقوط بزهكار بوده است، با ديد علمي و آزمونها و تحقيقات كافي مورد شناسايي قرار گيرد". وي با همين رويكرد ياد شده اين مباحث را در كتاب مطرح ميسازد: نظريههاي مختلف پژوهشي دربارهي بزهكاري، اقسام جرمشناسي، جامعهشناسي كيفري، ديدگاه جامعهشناسي جنايي، معني و مفهوم بزهكاري، علايم و نشانههاي بزهكاري، عوامل موثر در بزهكاري (فقر و توزيع ناعادلانهي ثروت، تحقير و طرد فرزند، افراط در محبت، حسادتها، عقده و كينه، ترس شديد، احساس گناه، خشم شديد، آزادي بيقيد و شرط، ضعف اراده، ضعف ايمان، عوامل زيستي، عوامل ذهني، از همگسيختگي خانواده، خانوادهي سهلانگار، خانوادهي سختگير يا فاسد، فساد و آلودگي خانواده، انحراف جنسي خانواده، تاثير كثرت ساكنان منزل، تاثير نوع مسكن، تاثير محيط فرهنگي و رسانههاي گروهي، عدم اشتغال، مشاغل كاذب، و برنامهريزي نادرست). نويسنده در پايان، پيشنهادها و راهحلهايي به منظور پيشگيري از بزهكاري و مقابله با پديدهي بزهكاري به دست ميدهد.