در اين داستان "رها" دختر زيبايي است كه مهماندار هواپيماست و به تنهايي با مادرش زندگي ميكند. او هيچ گاه پدر را نديده و خاطرهاي از او در ذهن ندارد. طبق گفتههاي مادرش، پدر پس از تولد رها، خانوادهاش را ترك كرده و هيچگاه باز نگشته است؛ اما رها هميشه احساس ميكند كه رازي در زندگي مادرش است كه او از آن بيخبر است؛ بدين سان رها در پي كشف حقيقت زندگي مادرش برميآيد و دفترچه خاطراتش را از كشوي ميز كارش برميدارد و ميخواند و.....