پژوهش حاضر به شرح زندگي و انديشههاي دو جريان اصلي پديدارشناسي يعني "هوسرل" و "هايدگر" اختصاص يافته است. بر اين اساس پس از تبيين مباني و مضامين پديدارشناسي هوسرل و پيوند آن با پديدارشناسي هايدگر، مضاميني چون تودستي و فرا دستي، لوگوس و پديدارشناسي، ويژگيهاي پديدارشناسي هرمنوتيكي، مقومات هستي انسان و اگزيستانسيال هايي چون فهم، گفتار و يافت حال، ترس آگاهي، پروا، معنا، نشانه، زمانمندي و تاريخمندي و از اين، و هستي به سوي مرگ، تبيين شده است. در كتاب تصريح ميشود: "پديدارشناسي آهنگ آن دارد كه فلسفهي مفهوم پرداز و خردانگار را رها كن تا ما را در تجربهي زندهي آن چه در آگاهيمان مشهود ميشود دليل راه گردد. در پديدارشناسي حضور زندهي ذوات در آگاهي و حضور وجود و موجودات آن گونه كه هستند به جاي شناخت عقلي و مفهومي ميشنيد."