در كتاب حاضر، نخست، نقش اجتماعي زنان در غرب و سپس حمايت اقتصادي، فرهنگي، مذهبي و سياسي زنان در دو مقطع پيش از اسلام و پس از اسلام بررسي شده است. همچنين، عوامل مؤثر در پيدايش و شكلگيري الگوهاي مشاركت اجتماعي زنان برشمرده شده كه عبارتاند از: ورود فرهنگ غربي، انقلاب مشروطه، طرح آموزش عمومي منطبق با الگوهاي آموزش جوامع غربي و مطبوعات. افزون بر اين، دو مبحث تحت عنوان "شكلگيري جمعيتهاي زنان" و "سازمان زنان ايران" مطرح گرديده و طي آن، عملكرد و اهداف اين سازمانها و نقش آنها در رويدادهاي مختلف كشور بازگو شده است. به تصريح كتاب: "تأسيس سلسلهي پهلوي سبب شد كه برنامهريزيهاي غربگرايانه در رأس سياستهاي حكومت قرار بگيرد. بخش عمدهي اين تجددگرايي به زندگي اجتماعي زنان اختصاص مييافت. اصليترين برنامه، سوق دادن زن ايراني به سمت فرهنگ غربي، خط مشي برداشتن حجاب بود كه با اجراي آن زندگي زن ايراني، تغييرات عمدهاي را پذيرا ميشد. در نخستين گام، با تغيير شكل پوشش، زن ايراني در زمرهي مصرفكنندگان كالاهاي غربي درآمد؛ در مراحل گسترش اين طرح، زنان به عرصهي فعاليتهاي اجتماعي، اعم از صنعتي (صنايع مونتاژ وابسته) و خدماتي راه يافتند. پس از روشن شدن نقش سازماندهي زنان در پيشبرد اهداف سياسي، حكومن درصدد حمايت بيشتر از تشكلهاي زنان برآمد. زناني كه به عنوان عناصر جديد، نقشي موثر در جريانهاي مختلفي چون كشف حجاب و طرح انجمنهاي ايالتي و ولايتي نشان داده بودند، در انقلاب شاه و مردم!، وظايف ديگري برعهده گرفتند و با حمايت مالي دولت، سازمان زنان ايران را به وجود آوردند."