نگارنده در كتاب حاضر، كوشيده ديدگاه شهيد بهشتي را در عرصهي چگونگي و ابعاد تعامل دين اسلام ـ به منزلهي مجموعهاي و حياتي و ثابت ـ با يافتههاي دانش بشري، به مثابهي مجموعهاي دگرگون شده، تحت اين عناوين بررسي كند: "مروري بر تعامل عقل و وحي در فرازهايي از سيرهي عملي شهيد بهشتي"، "اسلام و مقتضيات زمان؛ مفهوم و پيشينه"، "مفهوم اسلام و دنياي جديد" و "جمع بين اسلام و مقتضيات زمان از طريق عقل". وي در خصوص ديدگاه شهيد دربارهي مسالهي "اسلام و مقتضيات زمان" تصريح ميكند: "ايشان دو عنصر عقل و اجتهاد را اصليترين ابزارها و يا راهكارهاي تعامل بين عقل و وحي ميدانست. بدين معني كه عقل به عنوان خصيصهي مهم انساني اگر در مسير فطري خود قرار بگيرد امكان درك امور ثابت از جمله دين ثابت متناسب با تغييرات دورههاي مختلف تاريخي براي آن فراهم خواهد شد. حال همين عقل اگر تحت تربيت وحي قرار گيرد اين امكان را براي انسان مسلمان فراهم مينمايد كه در قالب يك سازوكار تعريف شده در درون دين به نام اجتهاد بتواند در هر عصري دركي تازه از دين ارايه دهد.اين امر به معني پيوند دادن دين ثابت با دنيايي متغير و مقتضيات دگرگون شوندهي زمان و مكان است. منتها اين اجتهاد از نظر شهيد بهشتي اگر قرار باشد نقش واقعي خود را ايفا نمايد، افزون بر اجتهاد فردي و تقليد در مسائل فردي از يك مجتهد، اجتهادي است كه در قالب و از طريق حكومت به پاسخگويي نيازهاي جديد در پرتو دين ميپردازد".