دركتاب آمده است: "هنر قدسي، هنري است متعالي و اسرارآميز و حالتي اكسيري دارد و نام آن از كلمهي قدوس كه از اسماء الحسني است، اخذ شده است. اين هنر مانند الماسي درخشنده در ميان هنر سنتي ميدرخشد. هنر قدسي طبق پژوهشهاي بوركهارت و شوان از لحاظ معرفتي و مباني حكمي الهام گرفته از حكمت ذوقي و اشراقي به ويژه حكمت متعاليهي صدرالمتألهين و عرفان محيالدين عربي است. هنرمند قدسي بر اثر سير و سلوك عرفاني و تزكيهي نفس و در نتيجه دريافت شهودي و دروني از حق در عين پيوستن به حق و ادراك لقاء الهي قدم به مرحلهي فنا ميگذارد... هنرمند قدسي از آن جهت كه خود و هستي را مظهر و جلوهي و آيينهي ذات حق ميبيند لذا هنر و سبك او چيزي جز ظهور و تجلي اسماي حق و انعكاس صور خيال مجرد و روحاني و آيينهاي براي مراتب برتر هستي يا تجلي انوار حقايق برتر و متعالي نيست و صوري روحاني نيز كه در نفس قدسي هنرمند متمثل ميشود تمثيل حقايق برتر و اعلي و منعكس كردن آن در عالم حس نيست". بر اين اساس در كتاب حاضر، پس از تعريف هنر و بيان ماهيت هنر، نيز ذكر مباحثي شامل "انسان و اثر هنري"، "هنر براي هنر" و "هنر و انسان" نخست، ارتباط هنر با زيبايي، دين، خيال، علم، و سمبوليسم بررسي گرديده و سپس ويژگيهاي هنر قدسي ضمن طرح مباحثي همچون "هنر قدسي و اديان"، "هنر قدسي و جاودانگي" و "هنر قدسي و وحدت وجود" برشمرده شده است. به تصريح نگارنده: "هنر قدسي همانند احاديث قدسي منشا غيبي و الهامات قدسي دارد، چنان كه مبدا جوهرهي نفس انسان نيز از عالم قدسي و ملكوتي است و راز فناپذيري آن نيز در همين است و نيز وجود و هستي تنزل يافته از عالم الوهيت است. لذا هنر قدسي، هنري آن سويي است نه اين سويي؛ تجلي يافته و نشات گرفته از عالم غيب است نه از عالم حس. به همين لحاظ تمثلي از عوالم برتر است. اصول و مبادي اين هنر در حكمت ذوقي ـ اشراقي مخصوصا حكمت متعاليهي صدرالمتالهين و عرفان محييالدين عربي نهفته است چنان كه بوركهارت و شوان، متفكران و پژوهشگران هنر ديني، در آثار خويش بدين نكته توجه كردهاند. معرفت به اين هنر و درك عميق آن جدا از معرفت به حكمت متعاليه و عرفان و اصول متعاليهي آن مانند نظريهي مثل تجرد خيال و نفس قدسي انسان، وحدت اديان، وحدت وجود، مراتب وجود اصالت وجود، رابطهي علم و وجود، اصل حركت در جوهر اشياء، بينش (علم) شهودي (حضوري) و تفسير عرفاني از دين و وحي، عشق الهي و اصل بسيط الحقيقه كامل اشياء و سنت نيست.... سنتي بودن تعالي و غيبي بودن و تعلق به علم ملكوت داشتن مهمترين ويژگي اين هنر است".