در كتاب آمده است: "رويكرد هرمنوتيكي گادامر، داراي نتايج سياسي خاص بوده و ميتواند پايههاي معرفتي قدرت سياسي مبتني بر كثرت را فراهم سازد". بر اين اساس، دركتاب حاضر، نخست، نحوهي پيدايش اين نحله و سير تحول هرمنوتيك به طور عام بيان گرديده و سپس ضمن بيان انديشههاي گادامر، نسبت آن با كثرتگرايي سياسي بررسي ميشود با اين فرض بنيادين كه ميان نظامهاي معرفتي و نظامهاي سياسي در هر عصر پيوند بوده و قدرت همانگونه كه توسط معرفتي خاص ساخته و حمايت ميشود، خود عامل بقا و غلبهي معرفت نيز هست. به تصريح مترجم: "هانس گئورگ گادامر در كاوش گستردهي فلسفياش به بيان ماهيت فهم هرمنوتيكي، از طريق تحليل نحوهي تفسير متن ميپردازد. وي تلاش ميكند اصولي عام براي فهم و شناخت بشر ارايه نمايد كه بدين وسيله ميتوان از رابطه ميان معرفت و قدرت بر بنيان شناخت سئوال نمود.... گادامر، در مجموع با بيان ديدگاه هرمنوتيكي خويش از يك سو به ساختار زدايي از معرفت و قدرت پرداخته و از سوي ديگر بر خلاف متفكران پستمدرن، راهي براي تداوم كثرت ارايه مينمايد. ديدگاه وي در خصوص حقيقت و تفهم در راستاي مقابلهاش با مركزيت و وحدت بوده كه به كثرت و نفي سلطه ميانجامد؛ ضمن آن كه، "طرح گفتوگويي" وي، راه برون رفت از هرگونه نسبيگرايي است كه ميتوانست به آنارشي منجر شده و از درون آن خشونت و يا فروپاشي سياسي نتيجه دهد. گدامر، برداشتهاي هستيشناسانهي خود از تاريخمندي، زبانمندي، و واقعمندي (Facticity) فهم را هرگز به معناي پذيرش نسبيگرايي ريشهاي و افتادن به پرتگاه هيچانگاري نميداند.... گادامر از يك سو از طريق هرمنوتيك فلسفي خويش، به هرگونه مركزيت و سلطهگرايي خاتمه ميدهد؛ (و يا هدف در غايت هرمنوتيك فلسفي او، كشف حجاب و افشاي علايق و منابع هادي فرايند شناخت،پيشفرضهاي روششناسانهي يك روش تفسيري خاص يا طرح در علوم اجتماعي و طبيعي است) و از سوي ديگر، از طريق ارايهي عقلانيت معطوف به گفتوگو، تفاهم و توافق، تداوم حيات جامعهي متكثر را تضمين مينمايد و بدين وسيله به زيست هر چه بهتر و آزادتر افراد بشر كمك ميكند".