در اين مجموعه، حكاياتي با مضمون طنز تحت پارهاي از اين عناوين فراهم آمده است: "حاضرجوابي جامي"، "قرابت برادري"، "حضور دزد در مسجد"، "خريدار آهو" و "منزلت آدمي". براي نمونه در كتاب آمده است: "فقيهي را دختري بود به غايت زشت كه با وجود جهاز و نعمت، كسي به مناكحت او رغبت نميكرد. تا به ضرورت او را به عقد كوري درآوردند، در همان اوان، طبيبي از سرانديب هند آمده كوران را شفا ميداد. به فقيه گفتند: داماد را علاج نكني؟ گفت: ترسم بينا شود دخترم را طلاق دهد/ گلستان سعدي".