نويسنده در كتاب پيشرو در معاني اجتماعي و فرهنگي فنآوريهاي نوين، كندوكاو ميكند. اين كندوكاو با ترسيم تاريخي تحولات، از فرا رسيدن ماشين به همراه انقلاب صنعتي و گسترش توليد انبوه در اوايل قرن بيستم تا انقلاب اطلاعات و جامعهي شبكهي جهاني را دربرميگيرد و طي آن نگاهي ميافكند بر اين مساله كه چگونه ارتش و نظاميگري، تحولات فناوريهاي جديد را تحت مهار خود دارد و بر جامعهي اطلاعاتي تاثير ميگذارد، چرا آموزش و پرورش، نقش اساسي را در كوششهاي ملكوتها براي آفرينش جامعهي دانايي ايفا ميكند، چگونه اجبارهاي تجاري و اقتصادي مسير اين جامعه را تعيين ميكند و چهگونه حكومت در صدد هدايت آن است. به تصريح نگارنده: "فرهنگ فناورانه به ما ميگويد كه فناوريهاي مجازي نوين، راه حلي براي مسائل اجتماعي جامعهي معاصر پيدا خواهند كرد. از روي وظيفهشناسي تكرار ميكند كه در انجام اين كار، فنسالاري وعده ميدهد كه همواره به فناوريهاي ارتباطي متصل باشد. البته به يك لحاظ، ميپذيريم كه آنها راه حلي را مييابند. ميتوان گفت كه فضاهاي مجازي، راهحل بيحسي را از طريق خنثيسازي فناورانهي روابط اجتماعي و آرام كردن فضاي اجتماعي به دست ميدهند.... استدلال ما اين است كه از چشمانداز تجربي، زندگي كامل در شهر ميبايد آماده نمايش همهي جنبههاي انرژيهاي پيچيدهاش باشد و ديگر بودگياي كه اين انرژيها را فراهم ميكند... بينظمي در صحنهي شهر را ميتوان از اين چشمانداز، ذخيرهاي اساسي براي زندگي شهري تلقي كرد: اين برآمده از هماوردجوييهاي بيشمار در رودررويي روزانه با ديگران گوناگون است. همچنان كه ما راه خود را از ميان فضاهاي فشرده و هردم تغيير يابندهي شهر باز ميكنيم و با گذشت زمان، تجربهها و هويت شهري خود را ميسازيم. فرهنگ مجازي، فرهنگ انكار يا رد و امتناع در مقابله با اين امكانات نامنظم و اقليت شهري معاصر است. در ميان كساني كه اكنون به فضاهاي ممكن جامعهي معاصر چشم دوختهاند، ما بر اين باوريم كه تمايز كليدي ميتوان مابين كساني باشد كه به نظم مينگرند و آنها كه در پي بينظمي ميگردند".