كتاب حاضر دربردارنده مجموعه داستانهاي كوتاه آمريكايي است. در يكي از داستانها با عنوان «آخرين برگ» آمده: «سو» اهل «ماين» و «جانسي» اهل كاليفرنيا بودند كه در محلهاي در بخش غربي ميدان واشنگتن در نيويورك، كارگاه هنري و نقاشي راه انداخته بودند. هنرمندان بسياري در اين محلّه زندگي ميكردند و جانسي آرزوي نقاشي كردن «خليج ناپل» را داشت كه به بيماري ذاتالريه مبتلا شد. همسايه پير طبقه همكف كه خود را مسئول دو دختر ميدانست، با آگاهي از بيماري جانسي دست به اقدامي زد كه شاهكاري بينظير شد.