در تمام دنيا، نوع برداشت از بيماريهاي شديد رواني، متفاوت از بيماريهاي جسمي است؛ افراد سالم جامعه از آنها فاصله ميگيرند و تمايلي به كار كردن، دوستي، ازدواج و زندگي نزديك با آنها ندارند. طرد و كنار گذاردن مبتلايان به اختلالات روانپزشكي توسط جامعه، باعث انزواي اجتماعي آنها ميشود. وسايل ارتباط جمعي در شكلدهي صحيح افكار عمومي در خصوص بيماران رواني بسيار موثر هستند. تمركز نويسنده در اين كتاب بر افراد مبتلا به بيماريهاي شديد رواني به خصوص پسيكوزها، اسكيزوفرنيا و شيدايي ـ افسردگي بوده است. وي دربارة پذيرش افراد جامعه دربارة شهروند بودن مبتلايان به روانپريشي، دادن نقش اجتماعي باارزش به آنها و خلاصي از آزار و اذيت بحث كرده است. معرفي موانع اجتماعي شدن و اشتغال بيماران، ريشههاي انگ، و غلبه بر موانع اشتغال محور بحثهاي كتاب را تشكيل ميدهد.