كتاب حاضر از آخرين آثار هوسرل است كه به نوعي جمعبندي آراي گستردة اوست. اهميت هوسرل و آثار او به علت تاثير عميقي است كه روش پديدارشناسي بر فلسفههاي بعد از خود از يك طرف بر هايدگر و اگزيستانسياليستها و از سوي ديگر بر فلسفة تحليلي و حتي پوزيتيويستها ـ گذارد و مطالعة فلسفة قرن بيستم بدون توجه با او را ناممكن كرد. در اين اثر مراد هوسرل اين است كه بستر فرهنگي خاص علوم را همراه با تحولات خاص آن در اروپا مورد اشاره قرار دهد. يعني اين علوم در بستر فرهنگی خاص زاده شده و رشد كرده است كه در فرهنگهاي ديگري مانند فرهنگ چيني، آفريقايي و... نميتوانست ظاهر شود. هوسرل به علم يوناني اشاره دارد و مدعي است كه اين ارثيه بدون كم و كاست با بنيانگذاري رنسانس به گاليله به ارث رسيد. و گاليله توانست تحولي نوين و بيسابقه را درفرهنگ اروپايي ايجاد كند و روش علمي و فلسفي اروپايي هر روزه در جهان گسترش يافت. هوسرل نتيجهگيري ميكند كه علوم جديد از آن نظر كه خاستگاهش در فلسفة يوناني است و در اروپا رشد و نمو كرده علوم اروپايي است. وي در كتاب حاضر طي سه بخش تحليل نويني از علوم اروپايي، مشكلات آن و راهحل براي اين مشكلات ارائه ميكند. هوسرل سعي دارد تغييري خاص و منحصر به فرد از ماهيت و ذات علم چون پديدار عرضه کند و ذات علوم جديد را چون پديداري با مكانيسم دروني آشكار سازد و مشكلات بنيادبرانداز آن را ناشي از غلبة مذهب اصالت طبيعت ميداند، و اشاره دارد كه اين مذهب نميتواند به خاطر تعارض با آزادي انسان، امكانهاي استعلايي ذهنيت را دريابد.