پست مدرنيسم، اين مفهوم معماگونه كه مدعي توصيف وضعيت فرهنگي ما در آغاز قرن بيست و يكم است، چيست؟ پستمدرنيسم مدعي است مدرنيته، كه با روشنگري آغاز شد و در عصر صنعتي شدن و انقلابهاي اجتماعي و ماركسيسم رشد يافت، به پايان رسيده است. و ما امروز در فضاي فرهنگي «روزمره»اي به سر ميبريم كه از مفاهيم متناقض ميانفرهنگي و تقلبي مملو است. جهاني «فراواقعي» و صوري كه روزي شاهد كشتار و قتلعامهاي جنگ دوم جهاني بوده و روز ديگر خود را با ديسني لندو رسانههاي چندمنظوره سرگرم ميكند: همان جهاني كه فوكوياما از آن با عنوان «پايان تاريخ» نام ميبرد. كتاب حاضر پيگيري ردپاي پستمدرنيسم است در حوزههاي هنر، نظريهپردازي و تاريخ؛ و به اين اعتبار، قدم اولي است در وادي نشانهشناسي، شالودهشكني، ساختارگرايي و آشنايي با اسطورههاي پستمدرنيسم يعني فوكو، لوي ستروس، بارت، دريدا، لكان، و ليوتار.