هنگامي كه اسلام در اواسط قرن هفتم ميلادي طلوع كرد، تمدن يوناني لاتيني در حال افول بود و امپراتوري بيزانس، كه وارث چنين تمدني بود، به ناتواني ميگراييد و نميتوانست از زوال چنين تمدني جلوگيري كند؛ امپراتوري دوم روم مسئول نابودي كتابهاي علمي و فرهنگي فراواني است كه از تمدن پيشين يوناني باقي مانده بود. در آن دوره كتابهاي بسياري از بين رفته و مراكز علمي بسياري تعطيل شدند. در اين ميان غريزۀ دانشدوستي عرب به كسب دانشهاي جديدي كه حاصل تمدنهاي پيشين بود، پرداخت و اعراب با نشاط و اشتياقي وافر ترجمۀ كتابهاي علمي يونان را آغاز كردند و كتابهاي فلسفي دانشمندان يونان را به عربي برگردانده و در معرض استفاده قرار دادند؛ به اين ترتيب ريشههاي تمدن اسلامي شكل گرفت. نگارنده در كتاب حاضر نخست كلياتي دربارۀ تمدن، فرهنگ و تجدد بيان ميكند و سپس چگونگي تشكيل تمدن اسلامي و ويژگيهاي آن، و نيز خدمات متقابل اسلام و ايران را بررسي مينمايد. وي در ادامه علت و زمينههاي ضعف و ركود تمدن اسلامي در سالهای بعد، تاثير تمدن اسلامي بر تمدن غرب و پيدايش رنسانس، و ظرفيتهاي موجود در جهان اسلام را تحليل مينمايد.