fiogf49gjkf0d
بين طرح و واقعيت شبحي حاكم شده است كه چنانچه پژوهشهاي روانشناختي به درستي انجام شوند، فاصلۀ بين اين دو كاهش مييابد. ما دنيايي را ادراك ميكنيم كه در آن تعارض و رنج، رويدادهاي پيش پا افتادهاي نيستند. تصورات ما از دنيا اين است كه در آن مردم به حقيقت، خود را با رفاه و بهزيستي ديگران پيوند زدهاند و به خاطر سعادت همگان، مايلاند علايق خود را قرباني كنند. با وجود اين به دليل وجود خلاء بين طرحها و واقعيتهاي زندگي روزمره، به ندرت كسي ميتواند از بدبيني دوري گزيند. روانشناسي، ابزاري را براي دگرگون كردن شرايط زندگي عرضه كرده و كاربرد روشهاي آن نويد ميدهد كه ميتوان بر حل مشكلاتي كه اينك دامنگيرش هستيم، تاثير گذاشت. نگارنده در كتاب حاضر بر تغيير دروني افراد با هدف تغيير در نهادها و سنتهاي فرهنگي عمده متمركز شده و به مطالبي در زمينۀ روانشناسي و تغييرات در افراد، روانشناسي و تغيير در گروه و موسسات، اجتماعي شدن و تغييرات در جامعه و... اشاره كرده است.