fiogf49gjkf0d
كتاب حاضر اتوبيوگرافي نگارنده، آنجي فنيمور، است. مادر "آنجي" در كودكي آنها را ترك ميكند و پدرش با زن ديگري ازدواج ميكند. آنجي بارها از سوي اطرافيان مورد آزار و اذيت قرار ميگيرد، اما با ايمان محكم به خدا در برابر مشكلات دوام ميآورد. پس از مدتي ازدواج ميكند و صاحب دو فرزند ميشود اما گاهي مورد هجوم خاطرات تلخ گذشته قرار ميگيرد و به مرور زمان با افزايش فشارهاي رواني و ناتواني بيش از حد دست به خودكشي ميزند و روح او به دنياي مردگان ميرود. او افرادي را ميبيند كه مانند او خودكشي كردهاند. سياهي و نوميدي در آن مكان به حدي او را ميترساند كه ناگهان خدا را صدا ميكند. خدا با او سخن ميگويد و او را متوجهي بسياري از حقايق زندگي و آخرت ميسازد. پس از اين ملاقات، روح آنجي به بدنش بازميگردد و او فرصت جديدي براي زندگي به دست ميآورد. او ملاقات خود را با خدا به صورت كتاب به چاپ ميرساند و به اين نتيجه ميرسد كه زندگي با تمام سختيها و مشكلات، زيبا است و نور هميشه بر تاريكي غلبه دارد.