fiogf49gjkf0d
انسان عارف با كسي سر جنگ و ستيز ندارد، زيرا او به وجود خداي يكتاي مقتدري ايمان دارد كه هرآنچه بندهاش از او بخواهد، اگر به صلاحش تشخيص دهد ميتواند بدهد و بنابراين در دل عارف، جايي براي بخل داشتن و حسد ورزيدن، كه وسيلهي همهي جنگهاست، باقي نميماند. آنچه بديهي مينمايد آن است كه حافظ نيز مانند ديگر انسانها براي آن كه به مرحلهي عرفان برسد تجربههاي فراوان داشته است. او مدتي به تحصيل فقه در حوزههاي علوم ديني مشغول بوده است، اما پس از مدتي درمييابد بيشتر كساني كه در اين كسوتاند، معرفتي نسبت به خدا ندارند. همچنين افرادي ناآگاه نسبت به حقيقت اسرار جهان و خالق هستند. پس از آن او به حلقهي صوفيان و آنگاه قلندران درميآيد و سپس به عرفان رو ميآورد. بر اساس آنچه از غزلهاي حافظ برميآيد، او از جمله عارفان عاشق است. به گفتهي حافظ، عشق انسان به خدا و لطف خدا به بنده، ازلي و ابدي است. كتاب حاضر به شرح زندگي حافظ و عرفان، شهرت و مقام علمي و ادبي وي، نيز ترجمههاي معروف ديوان حافظ و منابعشناسي دربارهي حافظ اختصاص يافته است و به همراه مطلبي در خصوص مقدمهي محمد گلاندام ـ گردآورندهي ديوان حافظ ـ به ديوان حافظ به چاپ رسيده است.