fiogf49gjkf0d
"ماركي روكاوردينا" ـ شخص سرشناس و معتبر منطقه ـ به دليل عشق بسيار به "آگريپنيا سولمو"، مستخدم خانه، ترتيب ازدواجي صوري را بين او و مباشر خويش "روكو" ـ ميدهد. ماركي با اين شرط كه آگريپنيا تنها همسرصوري باشد با اين ازدواج موافقت ميكند. وي مدتها با آگريپينا كه به عنوان مستخدم وارد خانهشان ميشود، رابطه دارد. روزي ماركي متوجهي وجود علاقه ميان روكو و آگريپنيا ميشود و به علت حسادت، روكو را به قتل ميرساند. "نلي" به جرم قتل روكو دستگير شده و در زندان ميميرد. ماركي از آن پس دچار عذاب وجدان بسيار ميشود. عدهاي بيان ميكنند آگريپنيا شوهر خويش را كشته تا به ماركي برسد. ماركي بنابر اصرار عمهاش ـ "بارونس" ـ با "زوزيما"، عشق دوران نوجواني خويش، ازدواج ميكند. ماركي مدتهاست كه بين اعتقاد به خدا و كفر و نفي او مردد مانده است. زوزيما پس از ازدواجش متوجه ميشود كه ماركي مدام در فكر آگريپنيا است. وي در نهايت با شنيدن اينكه ماركي، روكو را به قتل رسانده خانهي او را ترك ميكند. ماركي نيز به حالت جنون درآمده و بستري ميشود. آگريپنيا به ديدار او ميآيد و ماركي در كنار او درميگذرد.