اين مجموعه دربرگيرندهي سخناني است از اولين راهبان عزلتنشين مسيحي ساكن در صحراهاي مصر، فلسطين، عربستان و ايران در قرن چهارم ميلادي. به تصريح نگارنده: "آيا صحرانشين معمولا راهب بزرگ يا پير خوانده ميشوند. راهب بزرگ در آن زمان، هر راهب يا عزلتگزيني بود كه سالها در صحرا آزموده شده و خود را بندهي خدا نشان داده بود. همراه با اينان، يا در كنارشان برادران اهل سيروسلوك و مبتديان، زندگي ميكردند، اما گاه و بيگاه، براي ارشاد شدن به پيري كه در آن حوالي ميزيست، متوسل ميشدند. بيشتر شخصيتهايي كه در اين سخنان و داستانها معرفي شدهاند، مردانياند كه در راه طهارت قلباند نه مرداني كه كاملا به مقصد رسيده باشند. آباء صحرانشين كه از كلمنت و اريگن و سنت نو افلاطوني الهام ميگرفتند، گاهي مطمئن بودند كه ميتوانند از همهي شهوات فراتر بروند و تحت تاثير غضب، شهوت، عجب و ساير رذايل قرار نگيرند، اما در اين سخنان، چندان چيزي نمييابيم كه مشوق كساني باشد كه باور داشتند كه كمال مسيحي امري از سنخ خونسردي است". براي نمونه: "راهب بزرگ پاستور گفت: هر ابتلايي كه به تو رسد با خاموشي بر آن غلبه خواهي كرد".