معرفي مختصر كتاب
كتاب حاضر، جلد دوم از رماني سهجلدي از نويسنده معروف ايراني است كه با زباني ساده و روان نگاشته شده است. اين داستان درباره گمشدن عجيب دختر يك خانواده است. در بخشي از داستان ميخوانيم: «وضعيت خانه عادي نبود. كوچه خلوتترين و پرنفسترين بود. انگار خيري را پنهان كرده و خبري خوش را در سينه دارد. اين خبر روح داشت. اهالي كوچه و ميدانگاهي و محلههاي دورتر پي برده بودند كه هيچ رازي آن پدر و مادر و اين دو برادر ندارند جز اندوهي از گمشدن دختر كوچكشان. حالا حتي ميشد گفت در خيابانها كشته نشده؟ زندانها را سر زدهايد؟ بيمارستانها را گشتهايد؟ اما همه ميدانستند دختر زودتر از اينها به خانه نيامده. اما بهار است. بوي ماهي قرمز در تشتهاي بزرگ، بوي نان تازه و نعناع و ترخون در كيسهاي كوچك كه به كمربند فروشنده بسته است. كوچه و محله نميخواست اين خانه سر به يقه داشته باشد و در اين بهاران پشت هم، پشت در اين خانه اندوهي باشد».