عنوان اصلي: The contradictions of "real socialism" : the conductor and the conducted ,2012.
معرفي مختصر كتاب
در كتاب حاضر، نويسنده اصطلاح كارگر جمعي ماركس را به همه بخشهاي كار اجتماعي تعميم ميدهد و همه كارهايي را كه از نظرگاه سرمايه و منافع آن مولد نيستند، اما درواقع براي رشد و بازتوليد كارگر جمعي ضرورت دارند، ازجمله كارهاي مولد (ازنظر گاه اقتصاد سياسي طبقه كارگر) ارزيابي ميكند و بهاينترتيب سعي دارد بر شكاف كار مولد و كار غيرمولد غلبه كند. ازنظر او، علت بررسي محدود ماركس از مقولهٔ كارگر جمعي اين بود كه وي مشغول پژوهش درباره آن بخش از كارگران بود كه در عرصه توليد سرمايهداري (توليد ارزش اضافي) به كار مشغول بوده و سرمايه ميانجي آنان و محصول كارشان بود. اما اقتصاد سياسي طبقه كارگر در عصر ما وظيفه دارد پروژه ناتمامِ تيوريكِ ماركس را به پايان برد.