تدريس اثربخش و بحثهاي مختلف پيرامون آن موضوع اين كتاب است. عدهاي كه تدريس را علم تلقي كردهاند بر اين باورند كه اين حوزه هم همچون عرصه علوم طبيعي تابع اصول و قوانين از پيش تعيين شده است و نتايج پژوهشهايي كه در رابطه با تدريس انجام ميگيرند، ميتوانند تكليف همه ابعاد و جوانب فرآيند تدريس را روشن سازند به گونهاي كه گويي روابط پايدار، مستحكم و باثباتي بر موقعيتهاي ياددهي – يادگيري حاكم است. از سوي ديگر گروهي معتقدند كه حساسيتها و پيچيدگيهاي امر تعليموتربيت به طور عام و جريان تدريس به طور خاص، به عنوان موقعيتهاي انساني امكان حصول و دستيابي به قواعد و قوانين علمي تعميمپذير و بدونانعطاف را منتفي ميسازد. پديد آمدن موقعيت هاي پيشبينينشده و رفتارهاي تعريفنشده در جريان ياددهي-يادگيري موجب آن ميگردد كه تلقي تدريس به عنوان نوعي هنر، تقويت شود. در اين كتاب علاوه بر اين كه پذيرش هنري بودن بخشي از فعاليتهاي تدريس، بخش علمي تدريس را بازگو نموده و به اين موضوع پرداخته شده كه اجزاي يك روش تدريس اثربخش كدامند و معلم چگونه ميتواند از آنها به طور مؤثري در تدريس خود استفاده كند.