كتاب حاضر، رماني فارسي است كه راوي در آن پسربچهاي است كه به همراه مادرش در كانادا زندگي ميكند و در شيوه سنتي زندگي آنها مادر مجبور به ساختن گردنبندهاي خاصي براي امرارمعاش است. قصه يك خانواده سهنفري كه به كانادا مهاجرت ميكنند و با مشكلات مالي و خانوادگي روبهرو ميشوند و تا آنجا پيش ميروند كه زندگي خانوادگيشان از هم ميپاشد. اما پدر خانواده تسليم نميشود و تمام نيروهاي فكري انديشمندان را به كار ميگيرد تا روي پا بايستد و همهچيز را دوباره بازسازي ميكند. «ولاديمير» عقل كل اين رمان است. حرفهاي او فشرده افكار تمام انديشمندان، بزرگان و فيلسوفان دنياست.