كتاب حاضر داستاني است كه در آن «ويكتوريا» پس از دوران كودكياش در پرورشگاه، نميتواند با كسي ارتباط بگيرد و تنها راه ارتباط معنيدار او با جهان از طريق گلها و معاني آنها است. او جايي براي رفتن ندارد و در يك پارك عمومي ميخوابد؛ جايي كه از گياهان باغ كوچكي براي خود درست كرده است. خيلي زود، گلفروشي محلي، استعدادهاي او را كشف و «ويكتوريا» متوجه ميشود موهبت كمك به ديگران از طريق انتخاب گلها را دارد. در اين ميان فروشندهاي مرموز در بازار گل جواب سؤالهاي «ويكتوريا» و راز دردناكي از گذشتهاش را ميداند.