در كتاب حاضر ملودي، قهرمان دهساله داستان از وقتي يادش ميآمد عاشق پريدن بود و رؤياي پرواز را در سر ميپروراند. بالاخره يك روز رؤياي او به حقيقت ميپيوندد. ملودي از روي تاب پارك پرت ميشود و لحظهاي بعد در سرزمين اسرارآميز چيمرون فرود ميآيد. سرزميني سرشار از رؤياها. سرزميني كه با دنياي واقعيت فرق دارد. ملودي حالا يك جفت بال دارد و ميتواند پرواز كند. از اين بهتر نميشود اما براي محقق شدن رؤياها بايد بهاي آنها را نيز پرداخت.