كتاب حاضر تاريخي تحليلي مختصر بر مطالعات زبانشناختي و نشانهشناختي سينما در غرب و اروپاست كه با اين مباحث شكل گرفته است: "دلالت"، "مقايسهي سينما با زبان"، "صورتگرايي (فرمانيسم) و ساختارگرايي"، "بازكاوي سوسور و احياي مطالعات زبان شناختي سينما"، "ديدگاه متز در باب همنشين بزرگ تصوير فيلمي"، "جايگاه زبان شناختي تصور"، "فراتر از سوسور"، "روان شناسي نشانه يا نشانه شناسي دوم سينما" و "روايت شناسي، دستور متن و كاربرد شناسي نشانه". در كتاب تصريح شده است: "... ميتوان مطالعات زبان شناختي سينما را به سه دورهي كلي تقسيم كرد: نخست دورهاي كه سعي ميشد واحدهاي كميتهي سينما و فيلم را بر مبناي واحدهاي كميتهي زبان مانند واج، تكواژ و جمله، متناظرسازي كنند. متز اوليه را در واقع ميتوان در اين مرحله قرار داد. در اين مرحله براي سينما قائل به "نظام زبان" يا لانگ بودند. پس از اين كه اين نوع متناظر سازي كار ساز واقع نشد، سينما را فاقد نظام زبان و فقط داراي قوهي ناطقه/ لانگاژ يا به عبارت بهتر "قوهي فيلمي" دانستند. در اين جا، ديگر نيازي به متناظر سازي به شكل اوليه نبود. اما در مرحلهي سوم ميتوان گفت سعي شد از ديگر رويكردهاي زبان شناختي مانند "دستور زايشي"، "معني شناسي"، "كاربرد شناسي"، "تحليل متن"، "تحليل گفتمان" و موارد از اين دست در مطالعات سينما بهره گرفته شود. در واقع، در اين مرحله، شايد زبان شناسي نيز پا فراتر از واج، واژه وجمله گذاشته شده بود، و مباحث متن و گفتمان مطرح شده بود. حال سينما نيز داراي زبان خاص خود است. تصور ميشد كه بررسي آن از ابزارهاي زبان شناختي و نشانه شناختي بهره برد".