,"كتاب حاضر، داستاني اجتماعي است كه با زباني ساده و روان براي گروه سني (ج) نگاشته شده است. در اين داستان ميخوانيم كه «هايدي» و پدربزرگش در دامنة يكي از كوههاي آلپ در سوئيس زندگي ميكردند. كلبة آنها چشماندازي به دره داشت و در مسير باد كوهستاني قرار گرفته بود. تابستانها هر روز با «پيتر» كه پسر كوچكي بود و بزچراني ميكرد، به قلة كوه ميرفت. «هايدي» اسم همة گلها را ميدانست و با همه بزهاي «پيتر» دوست بود. زمستانها «هايدي» با پدربزرگش در خانه ماند و درست كردن قاشقهاي چوبي، تعمير ميزها و صندليها و ديگر مشغوليتهاي او را ميديد. در اين فصل گاهي وقتها بيشتر خودش را از دامنة كوه پربرف بالا ميكشيد، «هايدي» را صدا ميزد و او را نزد مادر و مادربزرگ كورش ميبرد. يك روز عمه «هايدي» كه در «فرانكفورت» زندگي ميكرد به كلبه آنها رفت و او را با خودش به «فرانكفورت» برد. فاصله «فرانكفورت» از آنجا خيلي زياد بود."